محمد یاسین محمد یاسین ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

محمدیاسین، یاس سپید من...

بدون عنوان

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟” ….. خداوند پاسخ داد: “از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.” اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: “اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.” خداوند لبخند زد: “فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.” کودک ادامه داد: “من چطور می توانم بفهمم مردم چه می‌گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟”...
25 تير 1392

از مامان تنبل به پسمل

سلام آقا محمد یاسین.الهی من فدااااااااااات بشم. مامان تنبلت خیلی وقته تو وبلاگت پست نذاشته. ببخشش گلم. ولی به یادت هستم و مثل همیشه عاشقت... شما حسابی بزرگ شدی و آقا.الان در هفته ی 34 بارداری هستم. تکونهاتم شدیدتر شده ولی اصلا اذیتم نمیکنی. باورم نمیشه تا یک ماه آینده توروبغل میکنم و یک مامان واقعی میشم!! بیشتر وسایلتو خریدیم و مامان مامانت اونا رو فرستاده خونمون.حالا منتظریم که پرده اتاقت نصب شه تا وسایلت رو بچینیم.به خونمون هم داریم کم کم میرسیم تا واسه نزول اجلال جناب عالی خوشگلتر بشه!از خدا میخوام تورو سالم به من و بابات بده. ...
24 تير 1392
1